جدول جو
جدول جو

معنی صاحب کافی - جستجوی لغت در جدول جو

صاحب کافی(حِ بِ)
وزیر کافی. لقب صاحب بن عباد. رجوع به صاحب بن عباد شود:
ترا که صاحب کافی خریطه کش زیبد
چهل درست که بخشش کنی چه دشوار است.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صاحب جاهی
تصویر صاحب جاهی
بلندمرتبگی، مقام صاحب جاه، برای مثال خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای / دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی (حافظ - ۹۷۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب کلاهی
تصویر صاحب کلاهی
تاجداری، پادشاهی، برای مثال جهان را بگیریم و شاهی کنیم / همه ساله صاحب کلاهی کنیم (نظامی۵ - ۹۶۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب رای
تصویر صاحب رای
دارای رای و تدبیر درست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب کار
تصویر صاحب کار
کارفرما، مباشر
فرهنگ فارسی عمید
(حِ بِ)
لقب صاحب بن عباد است:
تا سخن پرور بوی از صاحب رازی بهی
چون سخاگستر بوی از حاتم طائی بری.
سوزنی.
رجوع به صاحب بن عباد شود
لغت نامه دهخدا
(حِ رَءْیْ)
دارای رأی و تدبیر صائب:
فرزانه و صدر اجل و صاحب عالم
کافروخته شد زو علم صاحب رأیان.
سوزنی.
، به معنی وزیر است، چه رای در اصطلاح وزیر را می گویند. و کنایه از شیخ ابوعلی هم هست به اعتبار اینکه وزیر فخرالدوله پادشاه ری بوده است. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(حِ بِ رَءْیْ)
لقب ابوحنیفه نعمان بن ثابت است:
می جوشیده حلال است سوی صاحب رأی
شافعی گوید شطرنج مباح است بباز.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(حِ)
مقام صاحب جاه:
خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای
دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(حِ کُ)
پادشاهی. تاجداری:
جهان را بگیریم و شاهی کنیم
همه ساله صاحب کلاهی کنیم.
نظامی.
به مولایی سپرد آن پادشاهی
دلش سیر آمد از صاحب کلاهی.
نظامی.
گر او را دعوی صاحب کلاهی است
مرا نیز از قصب سربند شاهی است.
نظامی.
جوانی داری و شیری ّ و شاهی
سری ّ و با سری صاحب کلاهی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(حِ بِ صا)
نام مردی بوده که فطرت و فطانت عالی داشته و ستاره پرستی را او بهم رسانیده است. (برهان قاطع). رجوع به صابئین و صابی شود
کنایه از عیسی (ع) است. (برهان قاطع). و این قول ظاهراً بر اساسی نیست
لغت نامه دهخدا
تصویری از صاحب جاهی
تصویر صاحب جاهی
مقام صاحب جاه بلند مرتبگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب کار
تصویر صاحب کار
کارفرما، مباشر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب رای
تصویر صاحب رای
دارای رای و تدبیر صائب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب کار
تصویر صاحب کار
کارفرما
فرهنگ فارسی معین
ارباب، کارفرما، استاد، مباشر
فرهنگ واژه مترادف متضاد